اصول حاكم بر ارتباطات كلامى ميان فردى از ديدگاه قرآن كريم


 

نويسنده: سيد مصطفي احمدزاده




 
چکيده: ارتباطات، به عنوان يكى از شاخه هاى جوان علوم اجتماعى، از دير باز و به ويژه پس از جنگ جهانى دوم مورد توجه دانشمندان رشته هاى گوناگون علوم انسانى قرار گرفته است. ارتباطات، نخست به عنوان «انتقال اطلاعات» و سپس به عنوان «اقناع» و در برداشت هاى جديد به منزله «بيان شخصى»، «تأثيرگزارى متقابل و همبستگى اجتماعى»، «ابزار اصلى دگرگونى اجتماعى و سياسى» مورد مطالعه و بررسى واقع شده است، در ميان شاخه هاى مختلف ارتباطات، ارتباطات انسانى و به ويژه ارتباطات كلامى به لحاظ نقش اثر گذار آن از يك سو در تقويت مناسبات و همبستگى اجتماعى و از سوى ديگر در كاهش يا افزايش ناهنجارى ها و آسيب هاى اجتماعى از اهميت خاصى برخوردار است. در اين گزيده، برخى از اصول حاكم بر ارتباطات كلامى ميان فردى از ديدگاه قرآن كريم مورد بررسى قرار گرفته است.
آغاز و پايان سخن با سلام، استفاده از واژه هاى زيبا، عدم استفاده از واژه هاى زشت، مثبت نگرى در گفتار، مخاطب محورى و ميانه روى در گفتار از جمله اين اصولند.
نويسنده در پايان نتيجه گرفته است كه اصول قرآنى بر خلاف مكاتب ديگر كه درمان و اصلاح ارتباطات كلامى را وجه همت خويش ساخته اند، سمت و سوى پيش گيرانه دارد و مؤمنان را به نكات دقيق و ظريف ارتباطات كلامى ميان فردى آگاه ساخته و از آنان خواسته است كه در ارتباطات كلامى خويش به اين دستورات عمل كنند تا به حدى برسند كه ارتباطات كلامى نامناسب، نه تنها در آنان تأثير منفى از خود بر جاى ننهد بلكه عكس العمل مناسب و مثبت نيز از خود نشان دهند.
كليد واژه‏ها: ارتباطات، ارتباطات انسانى، ارتباطات كلامى، ارتباطات كلامى ميان فردى، اصول ارتباطات كلامى ميان فردى، ارتباطات كلامى ميان فردى در قرآن، آداب سخن گفتن در قرآن.
در قرآن مجيد از ظرايف و دقايق بسيارى درباره مناسبات فردى و اجتماعى انسان با خداوند، خود، ديگران و طبيعت سخن رفته است. در اين ميان موضوع ارتباطات و به ويژه ارتباطات كلامى از جايگاه ويژه‏اى برخوردار است كه ريشه آن را در متن محورى و كلام محورى اديان ابراهيمى و به صورت خاص در اسلام و مخصوصاً در كلام اللَّه مجيد بايد جست. از اين رو، بررسى ديدگاه قرآن مجيد درباره ارتباطات كلامى و نقش حياتى آن در كاهش ناهنجارى‏ها و آسيب‏هاى فردى و اجتماعى به ويژه در دنياى معاصر اهميت و ضرورت دو چندان مى‏يابد.
براى ارتباطات تقسيماتى صورت گرفته است كه از آن ميان ارتباطات كلامى انسان با انسان در ارتباطات ميان فردى از اهميّت خاصى برخوردار است.
اين اهميت از ديرباز بوده است اما با توجه به تحولات دهه‏هاى اخير در حوزه‏هاى علمى، دينى، فرهنگى و اجتماعى كه زمينه مناسب را براى فرو پاشى مرزهاى فيزيكى و غير فيزيكى و در نتيجه رشد و گسترش ارتباطات انسانى در سراسر جهان فراهم ساخت؛ به راحتى مى‏توان گفت در دنياى امروز - كه آن را دنياى ارتباطات نام نهاده‏اند - اكثر فعاليت‏هاى انسان‏ها با يكديگر بر محور ارتباط و ارتباطات شكل مى‏گيرد و نقش اصلى در ارتباطات را ارتباطات كلامى و به ويژه ارتباطات كلامى ميان فردى به خود اختصاص داده است؛ به طورى كه بر اساس تحقيقى كه توسط رالف نيكولز و لئونارد استيونس انجام شده است، بيشتر وقت انسان‏ها در ارتباطات، صرف ارتباطات گفتارى مى‏شود تا ارتباطات نوشتارى. گوش دادن، 42 درصد از وقت روزانه، سخن گفتن، 32 درصد از وقت روزانه و جمعاً، 74 درصد، خواندن، 15 درصد از وقت روزانه، نوشتن، 11 درصد از وقت روزانه و جمعاً، 26 درصد.1
هنگامى كه به نكات بالا، كاربرد پر بسامد واژه «قول» و مشتقات آن و واژه‏هاى مرتبط با سخن و سخن گفتن و ارتباطات كلامى در قرآن را بيفزاييم؛ پرسش اصلى اين گزيده برجسته‏تر مى‏گردد و آن اين كه قرآن درباره اصول حاكم بر ارتباطات كلامى ميان فردى به چه نكاتى اشاره كرده است و عمل به توصيه‏هاى قرآنى در اين خصوص، تا چه اندازه مى‏تواند در تعالى ارتباطات انسانى مفيد باشد و از آسيب‏ها بكاهد؟

نماى كلى ارتباطات كلامى در قرآن كريم
 

افزون بر اين كه نخستين آيات قرآن، با ارتباطى كلامى «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِى خَلَقَ» (علق /1) آغاز مى‏شود و با قسم به قلم به عنوان يكى از ابزارهاى ارتباطى «ن وَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ» (قلم /1) ادامه مى‏يابد و قرآن، زبان انسان را يكى از مهمترين آفريده‏هاى خداوند «الرَّحْمنُ . عَلَّمَ الْقُرْآنَ . خَلَقَ الْإِنسَانَ . عَلَّمَهُ الْبَيَانَ» (رحمن /1-4) قلمداد مى‏كند؛ قرآن - چه به طور مستقيم از جانب خداوند و چه به طور غير مستقيم از جانب جبرئيل - خود حاصل ارتباط كلامى ميان خداوند و پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله وسلم است. از اين رو، تك تك آيات قرآن، الگويى براى ارتباطات كلامى ميان فردى به حساب مى‏آيند. از اين نكته كه بگذريم، در قرآن گزارشهاى متعددى درباره ارتباطات كلامى ميان فردى بين پيامبران به عنوان برترين اسوه‏هاى انسانى و دوستان و دشمنان آنان آمده است، كه همگى درس‏آموز است. اگر بر اين مباحث آداب قرآنى سخن گفتن را در موقعيت‏هاى گوناگون بيفزاييم، به‏روشنى در مى‏يابيم كه قرآن، چه منبع غنى و ژرفى است براى افزايش سطح كمى و كيفى مهارت‏هاى ارتباطى و بهبود ارتباطات كلامى ميان فردى در راستاى ساماندهى، بهسازى و پيشگيرى از آسيب‏ها و ناهنجارهاى جامعه.

اصل يكم: آغاز و پايان سخن با سلام
 

نتيجه مثبت يا منفى حاصل از يك ارتباط كلامى ميان فردى، ارتباط تنگاتنگى با نحوه آغاز و پايان آن ارتباط دارد. اگر آغاز ارتباط با كلمات مثبت شروع شود، ادامه ارتباط براى هر دو طرف ارتباط دلنشين و خوشايند خواهد بود. اما اگر ارتباط با كلمات غير مثبت - اعم از كلمات خنثى يا داراى بار مثبت اندك و يا منفى - شروع شود، در ارتباط اختلال ايجاد مى‏شود و در نتيجه به شكست و قطع ارتباط منجر خواهد شد. از اين رو، متخصصان ارتباطات بر آغاز مثبت ارتباط در راستاى تقويت و ادامه ارتباط تأكيد مى‏ورزند.
قرآن كريم در آيات متعددى به سلام كردن در آغاز و انجام مكالمه توصيه كرده و از سلام به عنوان يك واژه مثبت و آرامش دهنده در ارتباطات كلامى ميان فردى به شكلى ستايش‏آميز ياد مى‏كند.
قرآن در گزارش ارتباطات كلامى ميان فردى، سلام كردن در آغاز و پايان هر ارتباطى به عنوان يك اصل ثابت پذيرفته و سفارش كرده است. از آن جمله:
1 - هنگام وارد شدن به خانه ديگران، سلام كردن بر اهل خانه را به عنوان كلمه آغازين ارتباط كلامى، نخستين وظيفه مؤمنان بر شمرده است.2
2 - به پيامبر اسلام‏صلى الله عليه وآله وسلم دستور مى‏دهد هنگامى كه مؤمنان پيش تو مى‏آيند به آنان بگو: «سلام عليكم» (انعام /54)
3 - هنگامى كه فرشتگان براى تخريب شهر لوط در نزد ابراهيم‏عليه السلام حاضر شدند، در آغاز ملاقات، به آن حضرت سلام كردند: «و لقد جاءت رسلنا ابراهيم بالبشرى قالوا سلاماً قال سلام...» (هود /69 و حجر /52) و فرشتگان ما براى ابراهيم‏عليه السلام بشارت آوردند، گفتند: سلام. گفت: سلام...»
4 - هنگامى كه حضرت ابراهيم عليه السلام مى‏خواست از آزر جدا شود، به او سلام كرد:
«قَالَ سَلاَمٌ عَلَيْكَ سَأَسْتَغْفِرُ لَكَ رَبِّى إِنَّهُ كَانَ بِى حَفِيّاً» (مريم /47)
«گفت سلام بر تو، زودا كه از پرودرگارم براى تو آمرزش خواهم كه او به من مهربان است».
5 - قرآن نخستين سخن فرشتگان را پس از قبض روح مؤمنان، سلام بر مى‏شمارد:
«الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلاَئِكَةُ طَيِّبِينَ يَقُولُونَ سَلاَمٌ عَلَيْكُمُ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ...» (نحل /32)
«كسانى كه پاكند چون فرشتگان جانشان را بگيرند گويند سلام بر شما...»
در آيات ديگرى، سلام تنها واژه‏اى معرفى شده است كه در بهشت ميان مؤمنان رد و بدل مى‏شود.
«... وَتَحِيَّتُهُمْ فِيهَا سَلاَمٌ...» (يونس /10)
«... و تحياتشان سلام...»
«... تَحِيَّتُهُمْ فِيهَا سَلاَمٌ...» (ابراهيم /23) (واقعه /26)
«درودشان در آنجا سلام است.»
ارتباط كلامى كه گام نخست روابط اجتماعى به شمار مى‏آيد، مانند هر رابطه اجتماعى ديگرى بايد براى انسان احساس امنيت و آرامش فراهم سازد و قرآن با توجه به همين نكته از مؤمنان خواسته است كه آغاز و پايان ارتباطات كلامى خود را با سلام زينت بخشند تا فضاى صميميت و سلامتى بر جامعه اسلامى سايه بگستراند؛ زيرا در فضاى سالم رشد و گسترش استعدادهاى انسانى امكان‏پذير است و در فضاى آلوده و منافقانه، هيچ نهالى به ثمر نخواهد نشست. از سوى ديگر، فرستنده با آرزوى سلامتى براى گيرنده علاوه بر فضا سازى براى شكل‏گيرى يك ارتباط شاداب و اثر گذار ميان يكديگر، زمينه را براى پاسخ سلام خود از جانب گيرنده كه متقابلاً سلامتى را براى فرستنده طلب مى‏كند، فراهم مى‏سازد. در نتيجه، ارتباط در محيطى كاملاً فعال، واقعى، سالم و مملو از مهربانى شكل مى‏گيرد كه هم بر ارتقاء سطح بهره ورى ارتباط كلامى ميان فردى مى‏افزايد و هم بهره ورى از زمان را براى هر دو طرف گفت و گو به ارمغان مى‏آورد.
7 - در آيه ديگرى، قرآن به نحوه جواب سلام پرداخته و مى‏فرمايد:
«وَإِذَا حُيِّيتُم بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَا إِنَّ اللّهَ كَانَ عَلَى كُلِّ شَىْ‏ءٍ حَسِيباً» (نساء /86)
«و چون شما را به تحيتى بنوازند، با تحيتى بهتر از آن يا همانند آن پاسخ دهيد كه خداوند حسابگر همه چيز است.»
قرآن در اين آيه به مسلمانان دستور مى‏دهد كه پاسخ سلام را به گونه بهترى به سلام كننده بر گردانند.
اگر يك ارتباط كلامى مثبت مى‏تواند موفقيت آن ارتباط را تضمين كند، در صورتى كه پاسخ آن ارتباط به شكل بهترى صورت گيرد، بى شك ارتباط از وضعيت مطلوب‏تر و سازنده‏ترى برخوردار خواهد شد.
اين مطلب را نيز بيفزاييم كه بكارگيرى اين تكنيك تنها به پاسخِ سلام محدود نمى‏شود؛ بلكه پاسخ سلام به عنوان مصداق بارز آن بيان شده است. بنابراين در هرگونه ارتباطى چه گوينده و چه شنونده بايد از بهترين عبارات و واژه‏ها براى آغاز، ادامه و پايان گفت و گوى خود استفاده كنند. اگر مسلمانان تنها به همين يك نكته بسيار دقيق و حساب شده در همه مناسبات و ارتباطات خويش عمل كنند، شاهد جهش چشمگيرى در افزايش فضاى ارتباطى سالم و كاهش نابسامانى‏هاى ارتباطى در سطح جوامع اسلامى و حتى روابط بين المللى خواهيم بود.

اصل دوم: به كارگيرى واژه‏هاى زيبا و لحن لطيف
 

در ارتباط صحيح و سالم، بايد هم گوينده خوبى بود و هم شنونده خوبى؛ يعنى در تبادل اطلاعات و احساسات و عواطف بايد از نقش و تأثير عاطفى و روانى واژه‏ها و كلمات آگاه بود. نيز بايد توجه داشت كه چگونه بعضى از كلمات و واژه‏ها در ايجاد و برقرارى ارتباط سالم نقشى سازنده داشته و همواره در ايجاد صميميت و دوستى مؤثرند. بنابراين در گفت و گو بايد نسبت به انتخاب كلمات و واژه‏ها، حساسيت و دقت بيشترى داشته باشيم،3
قرآن كريم واژه‏ها و كلمات را به پاك و ناپاك تقسيم كرده و براى هر كدام توصيفى آورده است:
«أَلَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِى السَّماءِ . تُؤْتِى أُكُلَهَا كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا وَيَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ . وَمَثَلُ كَلِمَةٍ خَبِيثَةٍ كَشَجَرَةٍ خَبِيثَةٍ اجْتُثَّتْ مِن فَوْقِ الْأَرْضِ مَالَهَا مِن قَرَارٍ» (ابراهيم /24-26)
«آيا ندانسته‏اى كه خداوند چگونه مثلى زده است، كه كلمه پاك همانند درختى پاك است كه ريشه‏اى استوار و شاخه‏هايى سر به آسمان دارد به اجازت پروردگارش هماره ميوه مى‏دهد و خداوند براى مردم اين مثلها را مى‏زند باشد كه پند گيرند و - امّا - كلمه پليد همانند درختى پليد - پر آفت و بد حاصل - است كه بر سطح زمين رو شده بى آن كه پايدار باشد.»
در اين آيه، خداوند از ماندگارى، ريشه دارى، استوارى و تأثير سخن پاك و تزلزل و بى ريشگى سخن ناپاك در ارتباطات كلامى سخن به ميان آورده است. سخن پاك به درختى ريشه دار و سايه گستر و پر برگ و بار تشبيه شده كه همگان از ميوه آن بهره مى‏گيرند و سخن ناپاك به درختى تشبيه شده كه از زمين كنده شده و از هر گونه ثمرى بى بهره است.
بهره‏گيرى از واژه‏هاى زشت و نامربوط در ارتباط، نشانگر شخصيت ناسالم گوينده است كه يا به عمد اين گونه سخن مى‏گويد و يا از سر نادانى اين گونه سخن مى‏راند. عقل سليم حكم مى‏كند كه شنونده در حالت نخست، بى درنگ ارتباط خود را با گوينده هتاك قطع كند، چه بسا اين آلودگى درونى به وى نيز سرايت كند و او را خشمگين سازد و بر استفاده از واژه‏هاى زشت جهت مقابله به مثل بر انگيزاند.
خداوند در آيه ديگرى، به حضرت موسى‏عليه السلام و برادرش هارون دستور مى‏دهد كه به سوى فرعون - پادشاه قدرتمند، سختگير و مغرور زمان خويش - بروند و او را به بيان و لحنى نرم و بدور از تندى و خشونت، به سوى حق دعوت كنند:
«فَقُولاَ لَهُ قَوْلاً ليِّناً لعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشَى» (طه /44)
«و با او سخنى نرم بگوييد، باشد كه پند گيرد يا خشوع و خشيت يابد.»
لحن سخن، در ايجاد ارتباط كلامى ميان فردى اهميت كليدى دارد. به همين دليل است كه آن فرمانرواى خود محور كه خود را پروردگار مردم مى‏دانست و هيچ سخن مخالفى را برنمى‏تافت، در مقابل سخنان نرم و فروتنانه موسى‏عليه السلام عكس‏العمل مناسبى نشان داد و نه تنها ارتباط كلامى را با دستور خشن خود قطع نكرد، بلكه به ادامه ارتباط نيز متمايل گشت و به سؤال درباره خداى موسى عليه السلام روى آورد.

اصل سوم: دورى از واژه‏هاى نفرت‏انگيز و دشمنى زا
 

به طور كلى ارتباط انسان‏ها با يكديگر بر اساس دو بينش برقرار مى‏گردد: كرامت و اهانت، يعنى يا بر اساس تكريم شخصيت است و يا بر اساس تحقير شخصيت. از ديدگاه قرآن كريم، ارتباطى سالم است كه بر پايه تكريم شخصيت و عزت نفس و احترام متقابل افراد انسانى استوار باشد.
در سوره انعام چنين آمده است:
«وَلاَتَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ فَيَسُبُّوا اللّهَ عَدْوًا بِغَيْرِ عِلْمٍ...» (انعام /108)
«و كسانى را كه كافران و مشركان به جاى خدا مى‏پرستند و مورد ستايش و احترام قرار مى‏دهند، دشنام ندهيد! زيرا آنان نيز - مقابله به مثل كرده - و از سر دشمنى و نادانى، خدا را دشنام مى‏دهند.»
قرآن، باورمندان ساحت ايمان را از آشفته گويى و به كار گرفتن واژه‏هاى سست و نازيبا پرهيز داده و فرموده است:
«...وَقُولُوا قَوْلاَ سَدِيداً» (احزاب /70)
«و سخنى درست و استوار بگوييد.»
«...وَقُولُوا لَهُمْ قَوْلاً مَعْرُوفاً» (نساء /5)
«و با آنان به زبان خوش سخن بگوييد.»
«وَقُل لِعِبَادِى يَقُولُوا الَّتِى هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ الشَّيْطَانَ يَنزَغُ بَيْنَهُمْ إِنَّ الشَّيْطَانَ كَانَ لِلْإِنسَانِ عَدُوّاً مُبِيناً» (اسراء /53)
«بگو به بندگانم سخنى را كه بهتر است بگويند، چرا كه شيطان ميان آنان را به هم مى‏زند، بى گمان شيطان دشمن آشكار انسان است».
همچنين در آيه‏اى مؤمنان را از مسخره كردن، عيب جويى و صدا زدن ديگران با القاب زشت، باز داشته و مى‏فرمايد:
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لاَ يَسْخَرْ قَوْمٌ مِن قَوْمٍ عَسَى أَن يَكُونُوا خَيْراً مِنْهُمْ وَلاَ نِسَاءٌ مِن نِسَاءٍ عَسَى أَن يَكُنَّ خَيْراً مِنْهُنَّ وَلاَ تَلْمِزُوا أَنفُسَكُمْ وَلاَ تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ» (حجرات /11)
«اى مؤمنان نبايد كه قومى، قوم ديگر را به ريشخند بگيرد، چه بسا اينان از آنان بهتر باشند، و نيز نبايد زنانى زنان ديگر را، چه بسا اينان از آنان بهتر باشند، و در ميان خويش عيب جويى مكنيد، و يكديگر را به لقب‏هاى بد مخوانيد.»
زمانى كه فردى از لحن تمسخرآميز و يا واژه‏هاى صريح استهزائى براى تحقير ديگرى استفاده مى‏كند، آگاهانه و يا ناآگاهانه زمينه اختلال در ارتباط و آسيب در انتقال پيام را فراهم آورده و هم شخصيت اخلاقى خود را مخدوش كرده است.

اصل چهارم: موضع‏گيرى مثبت در برابر تندى و خشونت ديگران
 

در زندگى اجتماعى به هر حال انسان گاهى با گفتار تند و خشونت‏آميز همراه با توهين از سوى ديگران مواجه مى‏شود و ناگزير خواهد بود تا در برابر آن نوعى عكس العمل نشان دهد.
قرآن براى اين گونه موارد هم توصيه‏هايى دارد و به اهل ايمان و پيروان خويش دو روش را متناسب با شرايط مختلف پيشنهاد و توصيه كرده است.
بهترين رويكرد كه قرآن آن را توصيه مى‏كند آن است كه شنونده، نه تنها بزرگوارانه از بى ادبى گوينده در گذرد، بلكه او را با كلمات و عبارات زيبا و خوشايند مورد خطاب قرار دهد ودر حقيقت به مضمون سوره عصر كه سفارش به صبر و حق را راه رهايى از خسران بر مى‏شمارد، عمل كند.
قرآن در توصيف عباد الرحمن مى‏فرمايد:
«وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلاَماً» (فرقان /63)
«و چون نادانان ايشان را مخاطب سازند، سليمانه پاسخ دهند.»
بندگان حقيقى خداوند در ارتباطات كلامى ميان فردى خويش جانب عقل را رعايت مى‏كنند. اينان هنگامى كه با افراد نادان برخورد مى‏كنند، نه تنها از گفتار بى ادبانه آنان اندوهگين نمى‏شوند بلكه از سر خيرخواهى براى آنان آرزوى سلامتى مى‏كنند و بر اساس اين دستور قرآنى: «وَيَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ» (رعد /22) «و بدى را با نيكى دفع مى‏كنند»، گفته زشت آنان را به سخن زيباى خويش پاسخ دهند.»
در آيه ديگرى، قرآن به نيكو سخن گفتن حتى در برابر دشمن دستور داده است
«وَلاَ تَسْتَوِى الْحَسَنَةُ وَلاَ الْسَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِى هِىَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِى بَيْنَكَ وَبَيْنَهُ عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِىٌّ حَمِيمٌ» (فصلت /34)
«و نيكى و بدى برابر نيست. همواره به شيوه‏اى كه نيكوتر است مجادله كن، آنگاه كسى كه بين تو و او دشمنى اى بود، گويى دوست مهربان است.»
با دقت در اين دستور الهى روشن مى‏شود كه تأثير سخن نيكو تا چه اندازه در روابط انسانى نقش حياتى دارد. آن چنان تأثيرى كه سبب دگرگونى فرد شنونده و تغيير ديدگاه او نسبت به گوينده مى‏گردد.

اصل پنجم: مخاطب محورى
 

مخاطب، در هر ارتباطى نقش محورى در شكل‏گيرى ارتباط دارد. زيرا گوينده قصد دارد از طريق ارتباط، مخاطب را نسبت به پيام يا خبر يا درخواستى آگاه سازد، در اين ميان پايگاه اجتماعى گوينده و شنونده، ميزان نزديكى آنان به يكديگر، رسمى بودن، شكل پيام (اطلاع دادن / توضيح خواستن / دستور دادن / خواهش كردن و...( و نيز محيط ارتباط در نحوه و نوع انتخاب واژه‏ها، نقش بسزايى دارد.
از ديدگاه قرآن، چه گوينده از پايگاه اجتماعى بالايى برخوردار باشد و يا نباشد، نمى‏بايست با مخاطب به گونه‏اى صحبت كند كه سخنانش موجب دلخورى و يا سرافكندگى وى شود.
هنگامى كه مخاطب، شخصى است كه از گوينده به دلايل گوناگونى (خداوند، شخصيت معنوى بالاتر، سببيت، سن بالاتر، پايگاه اجتماعى بالاتر و...( بالاتر است، توصيه قرآن، اين است كه نه تنها بايد خوب سخن گفت كه بايد خوبترين را برگزيد.
از جمله اين موارد بلكه بارزترين آن ادب سخن گفتن انسان با خدا است.
در سوره كهف، زمانى كه حضرت خضرعليه السلام به شرح حوادثى مى‏پردازد كه ميان حضرت موسى‏عليه السلام و او در جريان همراهى آنان با يكديگر اتفاق افتاد، جانب ادب را نسبت به خداوند رعايت مى‏كند و هر گونه شر ظاهرى را به خود و هر گونه خير را به خدا نسبت مى‏دهد.
«أَمَّا السَّفِينَةُ... فَأَرَدتُّ أَنْ أَعِيبَهَا... وَأَمَّا الْغُلاَمُ... فَأَرَدْنَا أَن يُبْدِلَهُمَا... وَأَمَّا الْجِدَارُ...فَأَرَادَ رَبُّكَ...» (كهف /79 - 82)،
سوراخ كردن كشتى را كه به ظاهر كار شرّى است تنها به خود نسبت مى‏دهد و از ضمير متكلم وحده استفاده مى‏كند و كشتن غلام بدفرجام را كه از يك سو به ظاهر فعل شرى است و از سوى ديگر به واسطه نجات دادن پدر و مادر مؤمنش از دست فرزند كافرشان و بخشيدن فرزند پاك نهاد ديگرى به جاى آن، فعل خيرى است؛ قسمت شرش را به خود و قسمت خيرش را به خداوند نسبت مى‏دهد و از ضمير متكلّم مع الغير بهره مى‏جويد و تعمير ديوارى را كه گنج فرزندان يتيمى در زير آن نهان بود كه سراسر خير است به خداوند نسبت مى‏دهد و اسم ظاهر به كار مى‏برد.
در آيه ديگرى، در شرح ارتباط حضرت ايوب عليه السلام با خداوند آمده است:
«وَأَيُّوبَ إِذْ نَادَى رَبَّهُ أَنِّى مَسَّنِىَ الضُّرُّ وَأَنتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ» (انبياء /83)
«و ايوب را ياد كن كه پروردگارش را به دعا ندا داد كه به من رنج رسيده است و حال آن كه تو مهربان‏ترين مهربانانى».
در اين آيه، حضرت ايوب عليه السلام مشكل خويش را به درگاه كبريايى حضرت حق عزوجل عرضه مى‏كند و در ادامه او را مهربان‏ترين مهربانان بر مى‏شمارد، اما در مورد مشكل و يا درخواست از خداوند براى پايان دادن به سختى و رنج خود، سخنى به ميان نياورده است. زيرا مخاطب او كسى است كه هم چگونگى حل مشكل او را و هم خير و صلاح او را مى‏داند، شايد صلاح و نيك بختى او در همين سختى نهفته باشد.
قرآن كريم در آيات ديگرى به تفاوت شيوه سخن گفتن با پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم نسبت به ديگران اشاره مى‏كند و مى‏فرمايد:
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لاَ تَرْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِىِّ وَلاَ تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ أَن تَحْبَطَ أَعْمَالُكُمْ وَأَنتُمْ لاَ تَشْعُرُونَ» (حجرات /2)
«اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد صداهايتان را از صداى پيامبر بلندتر مسازيد، و درسخن با او، مانند بلند حرف زدنتان با همديگر، بلند حرف مزنيد. مبادا كه اعمال‏تان تباه شود و آگاه نباشيد.»
«إِنَّ الَّذِينَ يُنَادُونَكَ مِن وَرَاءِ الْحُجُرَاتِ أَكْثَرُهُمْ لاَ يَعْقِلُونَ» (حجرات /4)
«بيگمان كسانى كه تو را پشت در حجره‏ها صدا مى‏زنند، بيشترشان خرد خويش به كار نمى‏گيرند.
قرآن، در اين آيات به مؤمنان دستور مى‏دهد با پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله وسلم به عنوان حامل وحى الهى با بهترين شيوه ممكن و در اوج احترام سخن بگويند، حتى لحن صداى خود را پايين بياورند و با احترام سخن بگويند.
در آيه ديگرى، شيوه سخن گفتن با پدر و مادر بيان شده است:
«... فَلَا تَقُل لَهُمَا أُفٍّ وَلاَ تَنْهَرْهُمَا وَقُل لَهُمَا قَوْلاً كَرِيماً» (اسراء /23)
«به آنان حتى اف مگو، و آنان را مران و با ايشان به نرمى سخن بگو.»
پدر و مادر هم به جهت منشأ طبيعى خلقت فرزند و هم به جهت تحمل مشكلات مختلفى كه در زمينه بزرگ كردن او بر جان خود مى‏پذيرند، اطاعت‏شان بر فرزند واجب شمرده شده است، جز در آنجا كه خواست آنان با فرمان الهى منافات داشته باشد.
چنين است كه قرآن از گفتن واژه «اف» كه ساده‏ترين كلمه انزجار است، شديداً نهى كرده و دستور داده است با پدر و مادر خود به بهترين شكل و محترمانه‏ترين شيوه سخن بگوييم و ادب را در سطح بالا در سخنانمان به كار گيريم.

اصل ششم: رعايت تناسب‏ها، شرايط و اقتضائات
 

در ارتباطات بر اين نكته تأكيد شده است كه يكى از شرايط ارتباط استاندارد و مطلوب، استفاده به موقع از جملات كوتاه و بلند است. در برخى شرايط، كوتاهى پيام بيش از بلندى آن اثر گذار است و در برخى شرايط درست عكس اين قضيه صادق است. آن چه كه تعيين كننده كوتاهى يا بلندى پيام در ارتباط كلامى است، مثلث گوينده و شنونده و محيط و شرايط است.
قرآن خود بر اساس اين اصل در شرايط ويژه‏اى كوتاه سخن گفته و در شرايط خاصى به تفصيل درباره نكته‏اى توضيح داده است.
قرآن در پاسخ يهوديان كه از پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله وسلم درباره روح سؤال كردند، مى‏فرمايد:
«وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّى وَمَا أُوتِيتُم منَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلاً» (اسراء /85)
«و از تو درباره روح مى‏پرسند، بگو روح از امر پروردگارم است و شما را از علم جز اندكى نداده‏اند.»
در اين آيه، قرآن به يك سخن كوتاه درباره روح اكتفا مى‏كند و بى درنگ در ادامه دليل كوتاهى بيان را، دانش اندك شنونده معرفى مى‏كند.
يعنى هرگاه ظرفيت نهايى مخاطب براى فهم و دريافت نكته‏اى محدود است و بيان تفصيلى براى او مشكلى را حل نمى‏كند، بايد به بيان اجمالى و كوتاه بسنده كرد. نه سؤال را بى‏پاسخ گذاشت و نه بيهوده آن را طولانى كرد.
در آيه ديگرى از پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله وسلم درباره قتال در ماه‏هاى حرام سؤال مى‏شود و قرآن پاسخ آن را به طور مفصل بيان مى‏كند.
«يَسْأَلُونَكَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرَامِ قِتَالٍ فِيهِ قُلْ قِتَالٌ فِيهِ كَبِيرٌ وَصَدٌّ عَن سَبِيلِ اللّهِ وَكُفْرٌ بِهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَإِخْرَاجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَكْبَرُ عِندَ اللّهِ وَالْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ وَلاَ يَزَالُونَ يُقَاتِلُونَكُمْ حَتَّى يَرُدُّوكُمْ عَن دِينِكُمْ إِنِ اسْتَطَاعُوا وَمَن يَرْتَدِدْ مِنكُمْ عَن دِينِهِ فَيَمُتْ وَهُوَ كَافِرٌ فَأُولئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِى الْدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَأُولئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ» (بقره /217) «از تو، درباره جنگ كردن در ماه حرام، سؤال مى‏كنند؛ بگو: «جنگ در آن، (گناهى) بزرگ است؛ ولى جلوگيرى از راه خدا (و گرايش مردم به آيين حق) و كفر ورزيدن نسبت به او و هتك احترام مسجدالحرام، و اخراج ساكنان آن، نزد خداوند مهمتر از آن است؛ و ايجاد فتنه (و محيط نامساعد، كه مردم را به كفر، تشويق و از ايمان بازمى‏دارد) حتى از قتل بالاتر است. و مشركان، پيوسته با شما مى‏جنگند، تا اگر بتوانند شما را از آيينتان برگردانند، ولى كسى كه از آيينش برگردد، و در حال كفر بميرد، تمام اعمال نيك (گذشته) او، در دنيا و آخرت، بر باد مى‏رود، و آنان اهل دوزخند؛ و هميشه در آن خواهند بود.»
در اين آيه كريمه، قرآن متناسب با كاربردى بودن و مورد نياز بودن سؤال، به شنونده پاسخ طولانى داده است هر چند كه اگر قرآن به همان عبارت آغاز آيه «قل قتال فيه كبير» بسنده مى‏كرد تا اندازه‏اى پاسخ سؤال روشن مى‏بود، اما شنونده در مقام شنيدن پاسخ تفصيلى است و ظرفيت و شرايط و نياز فهم آن را دارد.
در آيه ديگرى موضوع تناسب و رعايت شرايط از زاويه ديگرى مورد توجّه قرار گرفته و آمده است:
«وَاقْصِدْ فِى مَشْيِكَ وَاغْضُضْ مِن صَوْتِكَ إِنَّ أَنكَرَ الْأَصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحَمِيرِ» (لقمان /19)
«وميانه‏روى‏كن‏وصدايت‏راآهسته‏بدار،چراكه ناخوش‏ترين‏آوازها بانگ درازگوشان است.»
در اين آيه به كنترل آهنگ صدا هنگام ارتباط كلامى ميان فردى اشاره شده است و لقمان به پسرش دستور مى‏دهد كه تعادل و حركت موزون و متناسب را در همه زندگى سر لوحه برنامه‏هاى خود قرار دهد.
بدان اميد كه جامعه دينى در پرتو رعايت اين اصول، در زمينه ارتباطات انسانى و گفتارى، جامعه‏اى نمونه و الگو باشد.

پي نوشت ها :
 

ت فرهنگى رسا، 1374، جلد اوّل
2 - نور /27.
3 - فرهاديان، رضا، تربيت برتر، قم، بوستان كتاب، 14/ 1380.
 

منبع:www.maarefquran.org